روزگاری پیرمردی انواع حیوانات را نگهداری میکرد. نوه او، شیفته دو پلنگی بود که با هم در یک قفس زندگی میکردند. این دو پلنگ خلقوخوی متفاوتی داشتند. یکی از آنها آرام و سربهزیر و دیگری پرخاشگر و غیرقابل پیشبینی بود.
پسرک از پدربزرگ پرسید: "این دو تا با هم دعوا هم میکنند؟"
پیرمرد در جواب گفت: "گاهی".
- خُب، در این جنگ و دعوا کدامشان برنده میشوند؟
- بستگی دارد به اینکه من به کدامشان بیشتر غذا بدهم.
توانایی غلبه بر احساسات هم بستگی به این دارد که خودت تا چه میزان همان احساسات بهخصوص را تغذیه کنی و اینکه حواست را چقدر روی چیزی که از آن وحشت داری، خشمگین یا غصهدار هستی متمرکز کنی. اما مساله فراتر از آن است، کسی که خوب حواسش جمع باشد، حسابی از خلقوخوی خود خبر دارد و فوری متوجه دلیل دلخوری، عصبانیت و غصهاش میشود. بههرحال اگر میخواهی تکنیکهای غلبه بر احساسات نابجا را یاد بگیری، به موارد زیر توجه کن و آنها را در زندگی بهکار ببر:
1- با توجه به آخر و عاقبت کار، عواطف خودت را کنترل کن
احساسات آنی و شدید، باعث میشود آینده و عاقبت کار را نبینی. درواقع وقتی به نقطه جوش میرسی، حتی فراموش میکنی که آیندهای هم وجود خواهد داشت. به حال و روز کارمندی که از شدت خشم و غضب بستنی قیفیاش را روی صورت رییسش پرتاب کرد توجه کن، همین ندانمکاری باعث شد آیندهاش تباه شود.
مواقع زیادی پیش آمده که بهطور ناگهانی حرفی زدی، یا عملی انجام دادی که بعدا پشیمان شدی. بیشتر مواقع، تو اجازه میدهی که احساسات بر تو غلبه کند. زمانی که عصبانی میشوی، یک لحظه پیش خودت فکر کن: "فردا که حالم جا آمد، چطور توی صورت این فرد نگاه کنم؟"
اگر هم در موردی بیش از حد ذوقزده و یا مضطرب شدی، باز از خودت بپرس: "حال و هوای من فردا چگونه خواهد بود؟" وقتی برگردی و آینده را ببینی، بهتر متوجه میشوی و همین امر موجب آرامش تو میشود.
2- خودت را بیشتر بشناس
سعی کن بیشتر نظارهگر حرکات و اعمال خودت باشی. اولین گام مهم در زمینه کنترل احساسات این است که بدانی چه موقع احساساتی میشوی و چرا؟
اگر متوجه شدی که بیدلیل از کوره در رفتی، حتما دلیلی داشته و آن را برای خودت تفسیر کن. کنترل احساسات، به این معنا نیست که وانمود کنی، خبری نشده است و تو آرام هستی! اگر احساس غم، غصه، عصبانیت، حسادت، افسردگی، حرص و... میکنی، دقیقا به خودت برچسب اینکه چگونه به این حال و روز افتادی را بزن و در ذهنت دنبال چون و چرا بگرد. میتوانی به خودت بگویی: "بسیار خب، اصلا از این حس و حال و هوایی که در من ایجاد شده خوشم نمیآید، ولی چه کنم که حالا خیلی حسودیم شده است" تو حاضر شدی به عیبت اقرار کنی، و این خود گامی مثبت است.
گام بعدی این است: دلیل اینکه این حال و هوا در تو ایجاد شده را شناسایی کنی. باز به خودت میگویی: "از اقرارش متنفرم، اما احساس حسادت میکنم چون همیشه سر کار از دوستم تعریف میکنند ولی من چنین شانسی ندارم".
همین که با خودت روراست هستی و توانستی چنین موردی را اقرار کنی، یک گام به موفقیت نزدیک شدهای و به فکر چاره میافتی.
3- فوری حال و هوایت را تغییر بده
ممکن است خیال کنی که احساساتی شدن همینجوری پیش میآید، و بهترین کار این است که صبر کنی تا خودش برطرف شود، اما به اینصورت هم نیست. گاهی خلقوخوی ناسالم بر اثر تکرار، ملکه تو میشود و بهصورت اعتیاد مخرب درمیآید. پس باید سعی کنی در هر لحظه احساسات و عواطف خود را مدیریت کنی، به عنوان مثال لحظهای که از کوره درمیروی، فقط کافی است به عکس عصبانیت، یعنی آرامش فکر کنی، زمانی که این کار را انجام میدهی از میزان خشم و غضب تو کاسته میشود و تکرار آن موجب میشود که فرمان احساسات خودت را در دست بگیری.
مساله مهم دیگر این است که دست به کاری متفاوت بزنی. اجازه نده با جریان خلقوخویت پیش بروی. وقتی حوصلهات سر رفته، تماشای فیلم تلویزیونی بهدرد نخور، حال و هوای بد تو را تشدید میکند. فوری تلویزیون را خاموش کن و به کاری دیگر مشغول شو. پیادهروی، تلفن به دوست، مطالعه، نقاشی و... اگر احساس میکنی خدا به تو محل نمیگذارد، فوری تغییر ذهنیت بده و سه مورد را که از بابت آنها خیلی شاکر هستی، به ذهنت بیاور. اگر در موردی مضطرب هستی، تجسم کن که آن موردی که موجب اضطراب تو شده رخ داده و دقیقا همانجوری هم که دلت میخواسته شده است.
4- حواست باشد که دیگران در مقابل احساسات خود، چگونه رفتار میکنند.
تو میتوانی از دیگران خیلی چیزها یاد بگیری. البته منظورم افرادی باصلاحیت و مثبتنگر هستند. افراد ماهر در برابر خلقوخوی خود چگونه عکسالعمل نشان میدهند؟ حتی میتوانی بپرسی: "تو چطور در برابر این آدم، آنقدر عالی خونسردیات را حفظ کردی؟" جواب آنها واقعا میتواند زندگیات را متحول کند.
5- فیزیولوژیات را تغییر بده
عدهای خیال میکنند عامل عمده احساسات فقط در ذهن و سر است، در صورتیکه تمام احساسات، عکسالعملی فیزیکی دارند. در هنگام عصبانیت، قلب تندتر میزند و فشار خون بالا میرود، به این خاطر است که افراد تندخو، مبتلا به بیماریهای قلبی هستند. اضطراب هم تغییرات زیادی در بدن ایجاد میکند. افسردگی هم باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن میشود. بنابراین بخشی از تغییر و تحول در حالات احساسی، مستقیما با تغییرات جسمانی همراه است. این تغییرات جسمانی، روی تنفس هم تاثیر میگذارد. عصبانیت و اضطراب باعث تنفس سطحی و سریع و بریده میشود. برای غلبه بر عصبانیت روش زیر را بهکار ببر:
- 5 ثانیه نفس را در سینه حبس کن، دوباره نفس بکش.
- آهسته نفس بکش و حواست را روی دیافراگم متمرکز کن تا ریههایت از هوا پر شود.
- سپس به آهستگی عمل بازدم را انجام بده و مجسم کن که با هر عمل بازدم، آرامش را در سراسر بدنت پخش میکنی.
- چندین مرتبه این کار را ادامه بده. یادت باشد که عمل بازدم، تو را به آرامش میرساند.
6- در زندگیات فضای خالی ایجاد کن. هر موجودی نیازمند است. اگر نیازها برآورده نشود، موجب رنج و عذاب میشود. خودت هم به نیازهای اولیه مانند غذا، خواب، سرپناه و آب نیازمند هستی، و اگر نیازهایت برآورده نشوند، حالوهوای بدی پیدا میکنی.
برای داشتن حالوهوای مثبت و خوب به موارد زیر نیاز داری.
1- احساس امنیت کنی و در جامعه خودت در امن و امان باشی.
2- بهطور مرتب مورد توجه قرار بگیری یا اینکه به دیگران توجه کنی.
3- احساس کنی عضوی از جامعه هستی.
4- یک نوع احساس کنترل و غلبه بر زندگی داشته باشی.
5- از دوستی، تفریح، محبت و صمیمی شدن با افراد بهخصوصی لذت ببری.
6- احساس مطمئن بودن داشته باشی.
وقتی نیازهای بالا تامین شود، احساس میکنی در زندگی هدف داری. در غیر اینصورت احساس پوچی در زندگی به تو دست میدهد که باعث رشد مشکلات روحی و احساسی میشود.
شناخت نیازهای ضروری، موجب حس تعادل در رفتار و کردار میشود، و مدیریت احساس را به دنبال خواهد داشت.
موفقیت شماره249